۱۳۹۰ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

جنگ ایران و انگلیس


جنگ ایران و انگلیس

   اعلان جنگ انگلستان و به عبارت بهتر کمپانی هند شرقی به ایران* تکرار شعبده بازیهای حیله گرانه و بی پروایانه دیپلماسی انگلیسی در آسیاست که از طریق آن انگلستان متصرفات خود را در این قاره گسترش داده است. بمجرد آنکه کمپانی [هند شرقی] به قلمرو یکی از فرمانروایان مستقل و یا سرزمینی که از نظر سیاسی و مالی منبع کمک و درآمدی بوده و یا طلا و فلزات قیمتی آن مورد توجه قرار گرفته باشد، چشم طمع بدوزد، آنوقت قربانی مورد نظر متهم به آن می شود که یک قرارداد مجازی یا حقیقی را نقض کرده، یک پیمان خیالی را شکسته، از حدود مقرارت پا فراتر نهاده و یا آنکه مرتکب یک تجاوز و بی حرمتی نامرئی شده است. و آنوقت است که اعلان جنگ داده می شود و بی عدالتی جاودانی و قهر ابدی افسانه گرگ و میش بار دیگر با  رنگ قرمز در تاریخ انگلستان ثبت می گردد.
  انگلستان طی سالهای مدید در جستجوی پایگاهی در خلیج فارس بود و مخصوصاً درصدد بود که جزیره خارک را که در شمال این خلیج قرار دارد، اشغال نماید. سرجان ملکم معروف که بارها سفیر انگلیس در ایران بوده درباره ارزش و اهمیتی که این جزیره برای انگلستان دارد، اظهار نظر کرده و تشخیص داده بود که این [جزیره] می تواند به صورت یکی از پررونق ترین نمایندگیهای [انگلیس] در آسیا درآید، زیرا در نزدیکی بوشهر، بندر ریگ، بصره، گرین باربریا و الخطیف قرار دارد و به این ترتیب جزایر [خلیج فارس] و بوشهر در اختیار انگلیس خواهند بود ... سرجان [ملکم] آنجا را به عنوان مرکز تجارت با ترکیه، اعراب و ایران تلقی می کند. آب و هوا مساعد است و همه شرایط برای تبدیل آنجا به یک منطقه شکوفا وجود دارد. سفیر [سرجان ملکم] در بیش از 35 سال پیش ملاحـظات خود را به مینتو حکمران کل آنزمان [انگلیس در هند] گزارش داده و این  دو نفر سعی کردند که  نقشه را اجرا نمایند.
  در واقع وقتی به سرجان ملکم دستور داده شد که به کلکته مراجعه نماید عملا به ریاست یک هیئت اعزامی برای اشغال جزیره [خارک] منصوب گشته و دست به کار شده بود و سرهافورد جونس برای یک ماموریت دیپلماتیک به ایران فرستاده شده بود. در ایام محاصره هرات به وسیله ایران  در 1838 - 1837 انگلستان همانند امروز به  بهانه دفاع از افغانستان –  که با او در حال جدال دائمی می باشد خارک را اشغال کرد ولی در اثر شرایط مربوطه و به علت دخالت روسیه مجبور شد که از طعمه خود  صرف نظر کند. حمله مجدد و پیروزمندانه اخیر ایران به هرات فرصتی نصیب  انگلستان کرد که شاه را متهم به پیمان شکنی کند و به عنوان آغاز عملیات خصمانه جزیره [خارک] را اشغال نماید.
  به این ترتیب انگلستان نیم قرن بطور مداوم که البته به ندرت موفقیت آمیز بود تلاش کرده بود که کفه سنگین کابینه  پادشاهان ایران بشود، ولی اینان ظاهراً از بس دشمن چاپلوس خود برآمده و به این لاس زدنهای خیانتکارانه تن درندادند. علاوه بر این ایرانیها که طرز رفتار انگلیسیها در هندوستان را در مد نظر دارند، به احتمال زیاد اعلام خطری را که در 1805 به فتحعلی شاه شده بود را بخاطر دارند:« به توصیه های ملتی که از تجار نیمه حریص تشکیل یافته و در هندوستان با زندگی و تاج و تخت فرمانروایان، سوداگری می کند، اعتماد نداشته باش.»
  دزد را مأمور گرفتن دزد کن. نفوذ انگلیس در تهران پایتخت ایران، بسیار ناچیز است. زیرا با  وجود تحریکات روسها در آنجا  فرانسه موقعیت والایی را احراز کرده است و از قرار معلوم ایران از میان این دزدان دریایی، بیش از همه از انگلیس می ترسد. در این لحظه سفیری از جانب ایران عازم پاریس بوده و یا آنکه به پاریس رسیده است و به احتمال قوی، قضیه ایران در آنجا موجب یک بحث و جدل دیپلماتیک خواهد شد. در واقع فرانسه نسبت به اشغال جزیره [خارک] در خلیج فارس بی تفاوت نمی ماند.
  مشکل در اثر این واقعیت تشدید می شود که فرانسه یک سند مدفون شده را بار دیگر بیرون کشیده است که بر طبق آن خارک، دوبار از طرف پادشاهان ایران به فرانسه واگذار شده است. یکبار در گذشته ای دور یعنی 1708 در زمان لوئی چهاردهم و بار دیگر در 1808. درست است که در هر دو مورد شرایط خاصی تعیین شده اند ولی این فرمولبندیها کافی میباشند تا یک نوع حق و ادعای کاریکاتور کنونی فرمانروایان آن زمان را که به اندازه کافی ضد انگلیسی بودند مستدل جلوه دهد.
  در پاسخی که « تایمز » لندن اخیراً از طرف انگلستان به « ژورنال دودبا » [روزنامه بحث] داده، هر گونه ادعای فرانسه در مورد رهبری مسائل اروپائی را نفی کرده ولی رهبری بلامنازع در مسائل مربوط به آسیا و آمریکا را حق انگلستان می داند و [معتقد است] که هیچ یک از سایر قدرتهای اروپائی حق دخالت در این مسائل را ندارند. ولی تردید وجود دارد که آیا لوئی ناپلئون این تقسیم دنیا را قبول خواهد کرد. به هر حال دیپلماسی فرانسه در تهران در اثنای سوء تفاهمات اخیر، از صمیم قلب انگلستان را مورد پشتیبانی قرار نداده و روش جراید فرانسوی که ادعاهای گال [فرانسه] بر خارک را بار دیگر از زیر خاک بیرون کشیده و مطرح ساخته اند نشان دهنده آنست که انگلستان به این سادگی نمی تواند ایران را مورد حمله قرار داده و تجزیه نماید.
 * اعلان جنگ بریتانیای کبیر به ایران منجر به جنگ 1857-1856 ایران و انگلیس شد. این جنگ یکی از مراحل سیاست استعماری تجاوزکارانه بریتانیا در اواسط قرن نوزدهم در آسیا را تشکیل می داد. یک سال قبل از آغاز این جنگ، انگلستان روابط سیاسی خود را با ایران قطع کرده بود. از نظر رسمی علت اختلافاتی که منجر به قطع روابط سیاسی گردید، نفاقی بود که میان سفیر انگلیس در ایران  و صدر اعظم وقت به وجود آمده بود و این نفاق ظاهراً بر سر یکی از منشی های سفارت انگلستان که تبعه ایران بود آغاز گردید. علت جنگ، تلاش دولت ایران برای تصرف حکومت نشین هرات بود. شهر هرات مرکز این  حکومت نشین  که محل تقاطع راههای تجارتی عمده و یکی از مهم ترین نقاط استراتژی این ناحیه بود، در اواسط قرن 19 انگیزه منازعات میان ایران و افغانستان شده بود. ایران در این مورد از حمایت روسیه برخوردار بود و افغانستان از انگلستان کمک می گرفت. انگلستان تصرف هرات به وسیله سپاهیان ایران در اکتبر 1856 را به عنوان یک مداخله نظامی تلقی کرد تا با دخالت در ماجرا هم ایران و هم افغانستان را به زیر یوغ خود درآورد. در اول نوامبر انگلستان به ایران اعلان جنگ داد و قوای نظامی خود را به هرات و خلیج فارس گسیل داشت و جزیره خارک را اشغال کرد. بروز جنگهای رهائی بخش ملی در هندوستان(1859-1857) موجب شد که انگلستان به سرعت قرارداد صلحی بـا ایران منعقد  نماید. در مارس 1857 دولت ایران به موجب عهدنامه منعقد در پاریس از هرات چشم پوشی کرد و ارتش خود را از آنجا فراخواند و در 1863 هرات رسماً به حکومت افغانستان تعلق گرفت.
  توضیح :
 مارکس این مقاله را در 30 اکتبر 1856 به انگلیسی برای چاپ در روزنامه « نیویورک دیلی تریبون » نوشته است. متن اصلی این مقاله بسیار مفصل تر بوده و مارکس ضمن آن سیاست خشن و محیلانه انگلیس در آسیا را افشاء نموده است، ولی هیئت تحریریه روزنامه به عللی آنرا به صورت خلاصه و کوتاهی در 7 ژانویه 1857 به عنوان سرمقاله منتشر می سازد. متأسفانه متن اصلی این نوشته در دسترس نمی باشد.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر